من نتوانستم دو ساعت را با او و خواهرم سپری کنم و بر روی توله سگهای زیبا در نمایش ملی سگ فریاد بزنم. جمعه سیاه را صرف فشار روی جمعیت زیادی از مردم در بخش الکترونیک والمارت یا شنبه بعد نکردم و درخت کریسمس مادرم را با تزئیناتی که مربوط به نوزادی من در اواخر دهه 80 است تزئین کردم.
این روز شکرگذاری ، من هم اشتباه نکردم. من مجبور نبودم شکایت کنم وقتی کسی به من اسم ضمایر غلط می آورد ، و من مجبور نبودم به مادرم گوش دهم که توضیح می دهد که واقعاً مردم سخت تلاش می کنند. من مجبور نبودم روی نیمکت بنشینم و بدم می آید که آیا مادر من همانقدر برای دفاع از من در خانواده بزرگ انرژی می گذارد همانطور که برای من از خانواده دفاع می کند. من مجبور نبودم از کسی در مورد انتخابات صحبت کنم. نیازی نبود که به کسی که رأی داده است به من و افرادی مانند من بارها و بارها آسیب برساند نگاه کنم.
می دانستم که برای تعطیلات دلم برای رفتن به خانه تنگ می شود. موجهای غم و گناه را پیش بینی می کردم ، که مطمئناً در تاریکی شب شکرگذاری بر سرم آمد. چیزی که انتظار نداشتم تسکین باشد.
اخیراً ، من با افراد زیادی صحبت کرده ام که روابط خانوادگی پیچیده ای دارند. بسیاری از من درباره مخلوط فراوان تسکین و گناه که لغو برنامه های تعطیلات را در آنها بیدار کرده است ، به من گفته اند. وقایع این سال ما را مجبور به انتخاب سختی در مورد اینکه چه کسی در اطراف خود است امن می کند ، اعتقاداتی که اکنون "برای موافقت با مخالفت" بسیار خطرناک است و اینکه چگونه می خواهیم "خانواده" را برای حرکت به جلو تعریف کنیم.
یک نفر که با او صحبت کردم لیا است ، یک کارمند مراقبت های بهداشتی در غرب میانه است. اخیراً او تصمیم گرفت روابط خود را با خانواده دوست تئوری توطئه قطع کند. پس از سالها تلاش برای آموزش آنها ، توهمات آنها بیش از حد زیاد شده است - و بیش از حد خطرناک است - برای تحمل او.
او به من گفت: "پدر و خواهرانم در گذشته مطمئناً با عقاید مسخره بازی می کردند." "مانند تعجب با صدای بلند در مورد شناسنامه اوباما ، اما من می توانم گاهی اوقات با آنها منطقی صحبت کنم. اما این در طول سالها بدتر می شد ، و اکنون همه این موارد QAnon در مورد کارتون هایی است که دارای پیام ها و ماسک های مخفی کودک دوستانه برای کودک ربایی هستند. "
تابستان امسال ، هنگام بازدید از حیاط پشتی پدرش ، خانواده لیا او را به دلیل پوشیدن ماسک و تلاش برای فاصله گرفتن از اجتماع مورد سرزنش قرار دادند. آنها ساعتها سعی کردند لیا و دخترش را تحت فشار قرار دهند تا بدون ماسک به داخل خانه بروند. سرانجام ، او غارنشین شد.
او گفت: "ما بیمار نشدیم و هیچ کس دیگری بیمار نشد ، خدا را شکر." "اما چنین خیانتی به نظر می رسید. بعد از آن روز ، من و شوهرم سرانجام باید از خود می پرسیدیم ، آیا دختر ما می تواند در این حوادث باشد ؟ و ما تصمیم گرفتیم که نه. "
من تصمیم می گیرم که کدام سنت ها را حفظ کنم و کدام را کنار بگذارم.
لیا می گوید که رد کردن دعوت نامه های مربوط به شکرگذاری و کریسمس دردناک بوده و متن های گروه خانواده را خوانده نشده رها کرده است. اما او می گوید در این مرحله غیرقابل انکار است که خانواده اش به ارزشها و مرزهای او احترام نمی گذارند و قرار نیست هرگز تغییر کنند. درعوض ، او قصد دارد کریسمس را عملاً به دیدار دوستانش بگذارد ، بسیاری از آنها امسال نیز از ملاقات های خانوادگی خود چشم پوشی می کنند.
هاون ، یک دستیار 29 ساله اداری که در شمال شرقی زندگی می کرد ، شخص دیگری است که قفل شدن به معنای تغییرات بزرگ خانوادگی است. هنگامی که تعطیلات در ماه مارس آغاز شد ، هاون برای اقامت در خانه مادرش در مرکز فلوریدا رفت. او فکر کرد بهتر است تنها نماند. او به من گفت: "این همان چیز غریزی بود: خطر در راه است ، به خانواده برگرد." "من حتی فکر کردم که این می تواند برای روابط ما خوب باشد. زمان اتصال."
مادر هاون همیشه خواستگار بوده است - او انتظار اطمینان و توجه زیادی از پسرش را دارد. اما تحت تعطیلی واقعاً ظالمانه شد. وی گفت: "استفاده از غذا خوردن من ، توهین به من برای افزایش وزن در طی یک بیماری همه گیر جهانی ، گفتن اینکه من یک منافق هستم که می خواهم از نظر اجتماعی فاصله بگیرم و همچنین به اعتراضات می پردازم ، این باعث دیوانگی من می شود."
هاون متوجه شد که وقتی مادرش چند ساعت به بازیهای ویدیویی و گپ صوتی با دوستانش اختصاص داشت ، فقط احساس عادی و خوب بودن می کند. در اواخر تابستان ، او تصمیم گرفت که با ماشین به کالیفرنیا برود جایی که یکی از دوستانش Discord به او اجازه داد یک اتاق خواب اضافی را اجاره کند. مادر هاون عصبانی بود و به گفته وی تایید کرد که تصمیم درستی گرفته است.
او می گوید: "من نمی دانم که وقتی واکسن تمام شد چه می کنم و بهانه ای برای ملاقات با Covid ندارم." "اما در حال حاضر ، این به نظر خیلی ناخوشایند است اما من احساس می کنم ... توسط دوستانم به گونه ای نگه داشته شده ام که او هرگز مرا نگه نداشته است."
هاون هر روز از خانه کار می کند و عصر خود را صرف صرف غذا و بازی های رومیزی با هم اتاقی خود می کند. آنها برای کریسمس یک تبادل هدیه کوچک با یکدیگر انجام می دهند ، و یک پاتوق در فضای باز و از راه دور با یک گروه کوچک دیگر از دوستان. وقتی هاون برنامه های خود را برای من توصیف می کند ، آنها به نظر آرام و دوست داشتنی می آیند - چیزی شبیه به زمانی که او در زمان تعطیلی با خانواده بیولوژیکی خود گذرانده است. مانند لیا و خودم ، این بیماری همه گیر هون را مجبور کرده است که فداکاری های بزرگی کند و همه چیز را در مورد ظاهر زندگی اش تغییر دهد. و با این ضررها ، یک احساس شفافیت قدرتمند نیز بوجود آمده است. به او این امکان را می دهد که خودش تعریف کند که واقعاً خانواده اش کجاست و بیشتر از همه احساس می کند در خانه است.
این یک سال روشن دردناک بوده است. انتخابات ریاست جمهوری و واکنش عمومی به اعتراضات زندگی سیاه پوستان نشان داد که چه تعداد آمریکایی هنوز مایلند به طور فعال برتری سفید را تبلیغ کنند. گسترش نظریه های توطئه منکر QAnon و Covid نشان داده است که بسیاری از مردم داستانهای جذاب و پوچ را به واقعیت ترجیح می دهند ، حتی اگر این امر برای آنها نزدیکترین روابط یا سلامتی آنها باشد. بسیاری از ما به رسمیت شناخته ایم که اختلافات سیاسی که سالها پیش خانواده های ما را از هم پاشید ، هرگز بهبود نخواهد یافت و در واقع فقط گسترده تر می شوند.
برای اولین بار ، بسیاری از ما ملزم به لغو برنامه هایی با خانواده های خود ، برای برون رفت از حلقه ها و سنت های قدیمی بوده ایم که در تمام زندگی خود گرفتار شده بودیم. این امر ما را بر آن داشت تا در مورد معنای خانواده و همچنین تعهدات خود نسبت به عزیزان خود تجدیدنظر کنیم. آیا می خواهیم دوباره به نبردهای قدیمی بپردازیم؟ چند بار می توانیم ایستادگی کنیم تا نیازهایمان نادیده گرفته شود؟ چه کسی باعث می شود که ما را دوست داشته باشیم و نگه داریم و چه کسی احساس نامرئی و کوچک بودن را در ما ایجاد می کند؟ خانواده شما کیست؟
بنابراین بسیاری از کارهایی که به خودم می گویم "باید" انجام دهم اختیاری هستند - در هر زمان قابل بازنگری و تجدید نظر هستند.
خواهرم یکی از افراد مورد علاقه من در این زمین است و سنتهای آخر هفته شکرگذاری که با هم ایجاد کرده ایم برای من مقدس است. بر خلاف لیا و هاون ، من قصد دارم وقتی که برای خانه امن باشد دوباره به خانه بروم. اما تعطیلی همچنین طعم آرامش و خودداری را به من داده است که معمولاً در اجتماعات بزرگتر خانوادگی تجربه نمی کنم.
گذراندن شکرگذاری در خانه با شریک زندگی ام کاملاً دوست داشتنی بود. خاطرات ما در کنار هم پختن غذا و تماشای تلویزیون بد برای ساعت ها از آنهایی است که برای مدت طولانی گرامی می دارم. این به من یادآوری کرد که بسیاری از کارهایی که به خودم می گویم "باید" انجام دهم اختیاری هستند - در هر زمان قابل بازنگری و تجدید نظر هستند. من مجبور نیستم همیشه کسی باشم که به خانه سفر می کند. می توانم از اعضای خانواده بخواهم که به ملاقات من بیایند. من مجبور نیستم وقت خود را با افرادی بگذرانم که احساس شکستگی در من ایجاد می کنند. من می توانم روابط با افرادی که به من احترام می گذارند را در اولویت قرار دهم. من تصمیم می گیرم که کدام سنت ها را حفظ کنم و کدام را کنار بگذارم.
این یک سال پر از فداکاری ، برنامه رها شده و روالهای شکسته است. این تغییرات عمیق به ما این فرصت را داده است که گامی به عقب برداریم و تمام انتظاراتی را که بر زندگی قدیمی ما حاکم است ، دوباره ارزیابی کنیم. در این دنیای جدید ، خانواده را هر طور که می خواهیم تعریف کنیم. ما می توانیم سنت هایی بسازیم که نیازهای ما را ارج می نهند. می توانیم گناه را کنار بگذاریم و بر پرورش روابطی که بیشتر از همه تغذیه می کنند تمرکز کنیم. فقط امیدوارم این طرز تفکر مدتها پس از پایان همه گیری ادامه داشته باشد.