از زمان ابتلا به همه گیری ، بسیاری از مردم به اینترنت مراجعه کردند تا تمام مواردی را که امیدوارند به صورت جداگانه انجام دهند ، به اشتراک بگذارند. "من قصد دارم یک خاطره بنویسم!" یکی از دوستانم اعلام کرد "بالاخره هر روز وقت دارم که تمرین کنم!" دیگری اعلام کرد. "به این همه نانی که پختم نگاه کن!" گفت: چند نفر دیگر... در سراسر اینترنت ، برخی از افراد حتی هدف خود را به چوب لباسی تبدیل می کردند تا دیگران را کتک بزنند: آنها توییت کردند: "من این هفته چهار کتاب خواندم و هر روز اسپانیایی خود را تمرین می کردم." "بهانه ی تو چیست؟"
هنگامی که در یک بیابان تی الکترونیکی شوک، آن را شایع بسیار به عقب نشینی به کار است. تنها و ناتوان ، بسیاری از ما با عصبانیت احساس هدف و اختیار را درک می کنیم. و در فرهنگ اخلاقی ما که درد و رنج با فضیلت برابر است ، جای تعجب نیست که بسیاری از افراد می خواستند یک وضعیت هولناک را به گونه ای بیان کنند که "به هر حال ارزش آن را دارد".
در همان روزهای ابتدایی ، من نیز در یک سوراخ کرم کار قرار گرفتم - کارگاه های آموزشی برای معلمان تازه وارد آنلاین ، نوشتن مقالاتی در مورد اینکه قرنطینه از نظر روانشناختی ممکن است بر هر یک از ما تأثیر بگذارد ، و سازماندهی اقدامات سیاسی برای اقدام. من می خواستم راه خود را از ناامیدی کار کنم.
و بعد ، چند ماه بعد ، اراده و رانندگی را برای ادامه کار از دست دادم. در بیشتر تابستان ها ، من یک خراب عصبی بودم ، و با عصبانیت روی لپ تاپم بیرون از آفتاب تایپ می کردم ، اما درست همان اندازه که نوشتم حذف می کردم. من یک پیشنهاد مبهم و متمرکز کتاب را کنار هم قرار داده ام که اکنون می خواهم آن را بخوانم. من بیش از حد سازمان یافته ، متعهد بیش از حد ، و بیش از حد بزرگ شده ، هیچ چیز از هر یک از آن. من یک مضطرب و مضطرب کوچک بودم ، تا اینکه سرانجام اجازه دادم خودم را دراز بکشم و چند روز گریه کنم.
اکنون ، وقتی سال جدید بر سرمان نشست ، من می بینم که مردم بار دیگر با ناامیدی رویاهای بهره وری و موفقیت را تعقیب می کنند. آنها در حال تصمیم گیری برای از دست دادن "وزن قرنطینه" خود و یا سازماندهی انبارهای خود با استفاده از ظروف شفاف و برچسب خورده هستند. آنها در حال باز کردن پیش نویس های جدید ، بارگیری مجدد Codecademy و گرد و غبار برای برنامه های تحصیلات تکمیلی هستند.
من می فهمم که این انگیزه از کجا ناشی می شود. همه ما می خواهیم باور کنیم که واقعاً گوشه ای چرخانده ایم ، کل ماجرای اسرارآمیز سال 2020 پایان یافته است و ما می توانیم به رزرو و مشغله کاری برگردیم . اما با مطالبه بیش از حد ممکن از خود ، خود را خسته و شرم آور قرار داده ایم. هرگز قبلاً کارساز نبوده و مطمئناً پس از یک سال پر از وحشت ، عدم اطمینان و مرگ نیز جواب نخواهد داد.
شما در مدیریت زمان بد نیستید. شما خیلی زیاد کار می کنید
پس دست از گول زدن خود بردارید
forge.medium.com

گرایش جمعی ما به کار زیاد اجباری محصول چیزی است که من آن را دروغ تنبلی می نامم . دروغ تنبلی یک سیستم اعتقادی است که ریشه در اخلاق کار پروتستان ، امپریالیسم و ​​میراث برده داری دارد ، و این سیستم به گونه ای طراحی شده است که مردم را برای همیشه و بدون شکایت زحمت می کشد. دروغ تنبلی سه اصل اصلی دارد:
بهره وری شما ارزش شماست.
نمی توانید به احساسات و نیازهای خود اعتماد کنید.
همیشه کارهای بیشتری می توانید انجام دهید.
دروغ تنبلی در زمان ناامیدی رشد می کند. وقتی در یک واقعیت نامطمئن و نامطمئن گیر افتادیم ، دروغ تنبلی ادعا می کند کار سخت به ما کمک می کند راه خود را نجات دهیم. هنگامی که بشقاب های ما پر از تعهدات است ، دروغ تنبلی ما را متقاعد می کند که سطح استرس خود را نادیده بگیریم و حتی بیشتر از این نیز بپذیریم. هنگامی که این تعهد بیش از حد به نقطه پایان منطقی خود برسد و ما را متلاشی یا سوزانده کند ، Lazzy Lie ادعا می کند ما فقط بازنده هستیم که انگیزه موفقیت را نداریم.
"سال نو ، من جدید!" ما گریه می کنیم ، پر از امید ناامیدانه و نوشتن چک می کنیم ذهن و بدن خسته ما نمی تواند پول نقد کند. علی رغم یک سال آتش سوزی های فاجعه بار ، اقدام به کودتاهای فاشیستی ، قتل های سیاه پوستان آمریکایی و گسترش کنترل نشده کووید ، بسیاری از ما هنوز فکر می کنیم که اراده بیشتر چیزی است که ما را به آن طرف آشفتگی سوق می دهد. اما در حالی که سال جدید است ، جهان چیز جدیدی نیست و همه مشکلات گسترده و سیستمی 2020 همچنان با ماست. ما هنوز پلیس را مسترد نکرده ایم و یا از همه کسانی که بیکار هستند و با تخلیه روبرو هستند پشتیبانی مادی نمی کنیم. آمریکایی ها بیشتر از هر زمان دیگری کار می کنند و افسردگی و اضطراب را با نرخ نگران کننده ای گزارش می کنند. آب و هوا هنوز در حال تغییر است ، بدهی ها همچنان در حال افزایش است و نابرابری اقتصادی همچنان در حال گسترش است. هرکدام از ما برای یک سال و زندگی هایی که بسیار ناموزون از دست رفته اند ، بار سنگینی از غم و اندوه را پیش می کشیم.
چرا کسی روی زمین تصمیم می گیرد در مقابل همه اینها کارهای بیشتری انجام دهد؟
گوش کن ، هیچ جدیدی وجود نداره - فقط تو که هستی ، با همه نگرانی های مشابه ، پیش از همان پس زمینه قدیمی خسته و آسیب زا قرار گرفته ای. چرا خودتان را قبول نمی کنید؟ اگر خط پایه شما همیشه کافی باشد چه می کنید؟
امسال تنها امید من این است که سرانجام بتوانیم تصمیم بگیریم که کار کمتری انجام دهیم. دست از سرزنش خودمان برداریم که نتوانستیم جهانی را که اینچنین علیه ما انباشته شده است درست کنیم. من می خواهم که هر یک از ما یاد بگیریم که وقتی می توانیم از کارفرمایان طلبکارانه رد شویم ، و دوستان و خانواده خود را که باعث می شوند ما احساس گناه کنیم برای کارهای بیشتر ، تنظیم کنیم. من می خواهم که ما تلاش برای تبدیل بدن خود را متوقف کنیم و بپذیریم که هرکدام به طور طبیعی اشکال ، اندازه ها و توانایی های مختلفی داریم. من می خواهم که به جای تلاش برای مذاکره درمورد راه برون رفت از آن ، واقعیت را ساکن کنیم و بپذیریم که چقدر این واقعیت می تواند مکش کند.
من می خواهم ما عادات و میزان استرس خود را به طور خنثی مشاهده کنیم و تصور کنم که هر چقدر هم که می کنیم در حال حاضر نشان دهنده حداکثر ظرفیت ما است. امیدوارم بتوانیم از احساسات خود به عنوان دشمن خود دست بکشیم و از آنها به عنوان دوستان محافظ و آموزنده استقبال کنیم. امیدوارم وقتی بدن و مغز ما از ترس روشن می شود ، به این احساس گوش فرا دهیم و نه گفتن را یاد بگیریم.
من می خواهم کمتر مصرف کنیم و بیشتر رویاپردازی کنیم. من می خواهم ما چیزها را آرام و بازیگوش یاد بگیریم ، نه اینکه بخاطر احساس بی تعهدی بیجا ، سرمان را پر از برنامه های زودگذر رسانه های اجتماعی کنیم. من می خواهم از دست دادن بعضی چیزها احساس خوبی داشته باشیم . من می خواهم که وقت عزاداری ، و تأمل داشته باشیم. من می خواهم با هیچ کاری مثل عمل لازم ، همانند تنفس یا چشمک زدن ، رفتار نشوم. من می خواهم که دیگر اشتغال را با فضیلت و افزایش مداوم بهره وری با انجام "خوب" برابر نکنیم. من می خواهم که تولید ارزش آنچنانی را برای افراد و شرکت هایی که به آنها اهمیتی نداریم متوقف کنیم و بیاموزیم که انرژی خود را به چیزهایی که واقعاً دوستشان داریم ، بریزیم.
بیشتر از همه ، من می خواهم هر یک از ما صدای آزار دهنده در ذهن خود را که به ما می گوید ما "باید" کار بزرگ و سخت و چشمگیر را انجام دهیم ، زیر سوال ببریم. شما سعی کرده اید همه کارها را انجام دهید ، همه چیز باشید ، از همه موانع و محدودیت ها عبور کنید ، اما نتیجه ای نداشته است. این فقط شما را خسته و احساس گه می کند. باعث شده انتظار بیش از حد از افراد دیگر ، به همان اندازه بیش از حد گسترده داشته باشید. این امید شما به انسانیت را از بین می برد.
همه این کارها جواب نمی دهد زمان تغییر است. انجام بیش از حد ، سلامت ، اقتصاد ، محیط ، روابط و روحیه ما را از بین برده است. ما را بدون فضا رها کرده تا همه آنچه را که از ما گرفته شده اند غصه بخوریم. چرا سعی نمی کنید کمتر کار کنید؟